حجت الاسلام سيد علي اندرزگو ، يكي از مبارزان فعال نهضت امام خميني (ره) ، در سوم شهريور 1357 در ماه مبارك رمضان توسط عوامل ساواك به شهادت رسيد. به گزارش گزارشگر يك ، وب سايت “مركز اسناد انقلاب اسلامي” نوشت: بهمن نادري پور ، ملقب به تهراني ، يكي از اعضاي برجسته ساواك در …
منبع: گزارشكر يك
روايت بازجوي ساواك از نحوه شهادت اندرزگو
روايت بازجوي ساواك از نحوه شهادت اندرزگو https://reporter1.ir/روايت-بازجوي-ساواك-از-نحوه-شهادت-اندرز/ گزارشگر يك Wed, 25 Aug 2021 23:28:38 0000 عمومي https://reporter1.ir/روايت-بازجوي-ساواك-از-نحوه-شهادت-اندرز/
حجت الاسلام سيد علي اندرزگو ، يكي از مبارزان فعال نهضت امام خميني (ره) ، در سوم شهريور 1357 در ماه مبارك رمضان توسط عوامل ساواك به شهادت رسيد. به گزارش گزارشگر يك ، وب سايت “مركز اسناد انقلاب اسلامي” نوشت: بهمن نادري پور ، ملقب به تهراني ، يكي از اعضاي برجسته ساواك در …
منبع: گزارشكر يك
روايت بازجوي ساواك از نحوه شهادت اندرزگو
حجت الاسلام سيد علي اندرزگو ، يكي از مبارزان فعال نهضت امام خميني (ره) ، در سوم شهريور 1357 در ماه مبارك رمضان توسط عوامل ساواك به شهادت رسيد.
به گزارش گزارشگر يك ، وب سايت “مركز اسناد انقلاب اسلامي” نوشت: بهمن نادري پور ، ملقب به تهراني ، يكي از اعضاي برجسته ساواك در بازجويي پس از پيروزي انقلاب اعتراف متفكرانه اي انجام داد. در همين حال ، روايت وي از حساسيت ساواك به فعاليتهاي شهيد اندرزگو و چگونگي آزار و اذيت وي توسط عوامل رژيم پهلوي و سرانجام به شهادت رسيدن مي تواند داستاني بديع و جذاب براي تاريخ باشد كه در زير مورد بحث قرار خواهد گرفت. به
چگونه سيد علي اندرزگو (شيخ عباس تهراني) به شهادت رسيد
تهران در اعتراف خود گفت: او يا امكاناتي كه در اختيار او قرار داد بسيار حساس و بسيار فعال بود ، مانند ارائه سلاح به مجرمان.
هنگامي كه چندين همكار در سال 1952 دستگير شدند ، مشخص شد كه وي با نام مستعار “شيخ عباس تهراني” در حوزه علميه چيذر زندگي مي كند ، جايي كه مبارزه خود را براي رژيم ادامه مي دهد.
كشف 40-50 گلوله مهمات و چند قبضه تپانچه و گلوله ، احتمالاً صدها گلوله ، حساسيت را افزايش داد ، در آن سال به خانه او نفوذ كرد ، همسر و خانواده اش را دستگير كرد و تمام مهريه همسرش را در معرض ديد كميسيون قرار داد. به انبار منتقل شد با اين حال ، تأثير آن ناچيز بود و سرانجام آخرين عكسي كه از او گرفته شد كپي شد و مشخصات وي در دفترچه راهنماي پناهندگان ثبت شد.
زماني كه در كميته مشترك بودم ، هيچ سرنخي از سيدعلي اندرزگو (شيخ عباس تهراني) دريافت نكردم.
فرض بر اين است كه او به عراق رفته يا در سوريه بوده است. پس از انتقال من به يگان مستقر در اوين ، متوجه شدم كه چندين نفر از جمله احمد برزگر نفري ، محسن رفيق دوست و علي حيدري در ارتباط با وي دستگير شده و شيخ عباس به منزل آنها آمده و يا وي در مشهد دستگير شده است.
البته من نه تنها اين سه مرد را مورد بازجويي قرار ندادم ، حتي آنها را مورد بازجويي قرار ندادم ، فقط آنها را در زندان ديدم يا وقتي به دفتر ما آمدند تا با هوشنگ ازغندي (منوچهر) صحبت كنند. محسن رفيق دوست و علي حيدري پس از مدتي با آزگندي صحبت كردند و قول دادند يا در صورت آزادي در يافتن مرحوم اندرزگو همكاري خواهند كرد يا به آنها اطلاع خواهند داد كه در صورت نزديك شدن سيد علي به پرونده ، پرونده باز خواهد ماند. نذر اما با وجود اين كه اين دو نفر ، موشن حريپيدوست و حاجي علي حيدري ، هر دو سخت در اين زمينه كار كردند و چندين بار به بهانه مسائل خانوادگي ، چك ، صورتحساب و غيره با آنها تماس گرفتند ، اما مرحوم اندرزگو به آنها گفت كه او نيامده است و آنها گفتند از صبح تا شب در ميدان بود. آنها واقعاً همكاري نكردند. محسن رفيق دوست چندي بعد به دستور هوشنگ ازغندي بازداشت شد و پرونده وي چنان به دادگاه ارسال مي شد كه گويي سعيدي (سعيد مدب ميرفخرايي) به پنج سال زندان محكوم شده است.
در اواخر سال 1956 يا اوايل سال 1957 ، هوشنگ ازگندي به من گفت شماره تلفن مغازه لبنيات صالحي را كه ممكن است با سيد علي اندرزگو تماس گرفته باشد ، بررسي كنيد. راه كنترل تلفن عبارت بود از نوشتن شماره مورد نظر در يك فرم ويژه به نام فرم درخواست استراق سمع تلفن ، تكميل سلسله مراتب ، امضاي آن و ارسال آن به بخش مربوطه. البته شما بايد فرمان كنترل تلفن را امضا كنيد [پرويز] امضاي ثابتي و معاونش تنها در زمان سفر او پذيرفته شد و جلال سجدهي ، رئيس كميته مشترك ضد خرابكاري نيز توانست نامه كنترل تلفني افسر رابط دفتر پنجم را امضا كند. جايي كه واحد استراق سمع تلفني برده شده بود.
با اين حال ، پس از مدتي گوش دادن به نوار تلفن ، حاج اكبر حسيني صالحي و محمود در حال چاپ بروشور به همراه چند نفر ديگر از جمله اكبر پورستاد ، عباس بهشتي ، احمد لباني ، مهدي بهرامي ، احمد نصيري فريد ، حاج آقا اسلامي و مهدي دزفولي شخصي به نام ‘جبادي’ در اين كار دخيل بود و جوادي هر از گاهي براي گفتگو با احمد نصيري فريد ، پوراستاد و اسلامي به منزل حاج اكبر حسيني مي رفت. جوادي همچنين با احمد نصيري فريد به خانه مسلمانان سفر كرد تا با مرتضي حسيني ارتباط برقرار كند. تلفن هاي خانگي افراد مذكور نيز به اين ترتيب كنترل مي شد و از دستگاه خاصي استفاده مي كردند كه در صورت اتصال به تلفن ، تمام شماره هاي شماره گيري شده از آن تلفن را روي نوار كاغذي با تاريخ و ساعت ذكر شده (اين دستگاه تلفن است) ضبط مي كند. مركز قلدري تلفن براي يافتن افرادي كه به صداي خود يا حق صحبت كردن اعتراض دارند استفاده مي شود.
نحوه به دست آوردن اطلاعات توسط ازغندي گزارش شده و مشخص شده است كه اندرزگو در مشهد مورد رسيدگي قرار مي گيرد و افراد مرتبط با وي شناسايي مي شوند. در اين مورد ، حدود 17 آگوست 1957 ، گروهي از چندين افسر رديابي و نظارتي و چند راننده به سرپرستي هوشنگ ازغندي و من به مشهد رفتيم تا خانه اي را در منطقه چچنو شناسايي كنيم. جوادي در تهران است و به آبادان رفت.
ازغندي همان شب از مشهدي با ثابتي تماس گرفت ، او را از اين واقعيت مطلع كرد و تصميم گرفت بلافاصله حركت كند. حدود ساعت 10 شب از مشهد برگشتيم ، از جاده قديم تهران آمديم و حدود ساعت 10 صبح به تهران رسيديم. به دستور ازغندي ، بلافاصله به بخش شنوايي در خيابان ابوريحان (پس از اخذ مجوز از فرمانده تيپ 5 سرتيپ ساعدي) رفتم و سيد ميرفخرايي با همكاري من فهرستي از دستگير شدگان را تهيه كرد. هوشنگ ازغندي (منوچهري ليستي را براي دستگيري توسط تيم كميسيون مشترك به كميسيون مشترك ارائه كرد.
پس از گوش دادن به تماس تلفني ، شنيدم كه قرار است جوادي ساعت 5 يا 5 بعد از ظهر به منزل حاج اكبر صالحي برود ، بنابراين اين موضوع را به ازغندي اطلاع دادم تا در صورت بروز هرگونه مشكل به من اطلاع دهد. تغيير برنامه. من آنجا بودم و نگران بودم و مدام تلفن از ميرفخرايي مي پرسيدم. چي شد؟ وقتي پليس مرحوم سيدعلي اندازگو را ديد ، نزديك شد و او را براي دستگيري متوقف كرد. با وجود تلاش براي انتقال وي به بيمارستان و جلوگيري از مرگ ، وي همچنان بر اثر شدت خونريزي به شهادت مي رسد. بعداً همفكرانش از جمله پوراستاد ، حاجي اكبر صالحي ، چهار برادرش و حاجي آقا رواني ، سه پسرش و ديگران دستگير شدند.
منزل اندرزگو در مشهد توسط سازمان مشهد مورد بررسي قرار گرفت و آقاي لبنان آقاي چندين سلاح و نوار ، اسناد مالكيت خانه و نسخه هاي خطي به دست آمده است كه نشان دهنده ارتباط جلال الدين فارسي با شهيد است. در يكي از اين اسناد آمده بود كه برخي از تجار و شهرداران كه آقاي فارسي را مي شناختند درخواست پول مي كردند و مجبور بودند درخواست پول كنند ، وي افزود كه در صورت عدم وجود پول ، مجبور است آن را به زور حذف كند زيرا برنامه هاي لازم در حال انجام است. به ميليون ها پول وجود دارد و هدف تغيير وضعيت در اين زمينه است. در سند ديگري به فردي به نام شيخ صادق كميلي ، كه پول زيادي را در رابطه با حقوق سربازان لبناني از لبنان سرقت كرده بود و براي خريد خانه به ايران آمده بود ، اخطار داده شد كه مقداري از پول را به لبنان ببرد. دقيقاً در كجا و تهديد به تحويل آنها ، يا تهديد به مجازات آنها.
همه فرزندان شهيد اندرزگو به تهران منتقل شدند ، همسرش بعد از ساعت ها بازجويي كه من حضور نداشتم و نمي دانم چه كسي اين كار را كرد ، آزاد شدند و آنها را به خانه پدري بردند. اين پول به وزارت دادگستري ارسال شد كه او از خانه اش پس انداز كرده بود و قرار بود اين پول به خانواده اش بازگردانده شود و من نمي دانم كه آن را داده يا نه. اما ، اگر نه ، در دادگاه ناحيه شماره 12 منطقه است. من كسي را نمي شناسم كه در عمليات شهداي سيد علي اندرزگو حضور داشته باشد به جز هوشنگ ازغندي (منوچهري) چون من آنجا نبودم ، اما بايد در پرونده هاي صورتجلسه بود.
در مورد محل دفن اين شهيد بايد بگويم كه اجازه دفن با نام اصلي وي صادر شده است و شايد بين 30 شهريور تا 5 آنلاين او از بيمارستان شهرباني به بهشت زهرا منتقل شده و در دفاتر پزشكي قانوني و بهشت زهرا تحقيق كرد. ، قبر را پيدا كنيد همچنين ، در جريان تيراندازي در اواخر اندرجگو ، با وجود اهل آزگاندي ، اعتقاد بر اين است كه او به دليل دور بودن از محل عمليات تيراندازي نكرده است.
انتهاي پيام
منبع: گزارشكر يك
روايت بازجوي ساواك از نحوه شهادت اندرزگو